۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

منتشر شد!!!

dxw9nqm04szeri3d328d.jpg



یازدهمین شـماره

نـشریه تخصصی-فرهنگی مشعـل

منتشـر شـد!!!


.
qe8p350lwmo7hg0x60ha.jpg

***

y5dsh17gp254f6hvumn.jpg

***


h1c5sc57d171wc1on8lu.jpg .

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

منتشر شد!!


.http://ups.night-skin.com/uploads/89-7/1378049424.jpg


دهـمین شـماره

نـشریه تخصصی-فرهنگی مشعـل

منتشـر شـد!!!

.

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

کدام هویت؟ غرب...؟

«یا جبار»

جهت بررسی و آگاهی از هویت نوخاسته ی تجدد باید در ابتدا از ماهیت و پایه های آن آگاهی کافی داشته باشیم، باید وارد اعماق اندیشه ها و نظریه هایی شد که منجر به تحول بزرگی در جهان و تاریخ بشریت گشته است و آنها را پیگیری کرد و پیامدهایی را که برای بعد معنوی بشریت به همراه داشته است را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. تا اگاه باشیم و آگاهانه انتخاب کنیم.

این تنها فرزند طبیعت که قادر است جهان طبیعت را بشناسد و خود«موجودی ناشناخته» مانده است!

این تنها موجودی که تشنه و پرستنده عاشق عدالت، در طول تاریخ سرگذشتی مظلوم دارد و خود خالق مظالمی است که قساوتهای سهمگین طبیعت چون زلزله و سیل و طوفان و طاعون و قحطی و آتشفشان در قبال آنها هیچ است.

کاروان تاریخ از سرزمین بدویّت و عصر حجر هر چه دورتر می شود و به آفاق روشن تر صنعت و قدرت و تجربه و دانش و تجمع و نظام و تخصص و تربیت و تعلیم و قانون و حکومت و اجتماع و ملیت و، در یک کلمه تمدن می رسد، از بند اسارت طبیعت رها می شود و جهان مادی که بر هستی اش سلطنت می کرد آرام تر می شود و قوای قاهرش در چنگ اراده و آگاهی و صنعت و نیروی کار جمعی و زندگی اجتماعی او رام تر می شود و در درون حصارهای ضخیم و برجهای بلند مدنیت از ستمهای رنگارنگ طبیعت رها می شود اما، آنچنان است که گویی سرنوشت فرزندان آدم با ستم سرشته است، چه، در درون این حصارها، خود، ستمهای رنگارنگ تر و سهمگین تری برای خویش آفرید و پس از هبوط از بهشت، بر روی زمین جهنمی ساخت که در آن به عذاب الیم گرفتار است وچاه های ویل و آتشهای مذاب و داغی های آتشین و گماشتگانی همه ملائک عذاب، همه کارگزاران و ماموران ابلیس...!

شلاقهایی که نه تنها بر تن، که بر جان فرود می آید؛ داغ هایی که نه تنها بر پشت و پهلو، که بر دل و مغز می کشند؛ خوراکها و شرابهایی که نه دیگر به دهان، که بر روح می دهند و به اعماق وجدان و نهان فطرت آدمی می ریزند؛ ستمهایی که دستآورد درخشانترین نبوغها است و فاجعه هایی که کار پیشرفته ترین دانشها است و آفاقتی که انبوه تجربه ها و خلاقیتها و استعدادها و فرهنگ ها و هنرها و حکمت ها و قدرت ها و نعمت ها و موهبت های خدایی و ذخایر نفیس معنویت انسانی در خلق آنها به کار رفته است؛ مرضهایی که چون سرطان درد ندارد و می کشد و بدبختی هایی که از سیل و طاعون و حریق ریشه برانداز تر و مرگبارترند، و با این همه، دانش و هوش بسیاری باید تا آنها را کشف کند، بفهمد و نه همچون دادی از سر درد، که همانند نظریه ای فلسفی یا علمی اظهار کند و خیل بیشمار بدبختانی که در حریق گم شده اند و یا در مرداب لجن تا لبهایشان فرورفته اند، آن را به صورت یک مقاله بی مزه با یک خطابه بی شعور- که بی شک از یک آگاهی تجاری یا یک فیلم مبتذل کمتر جالب است- مطالعه نمایند.

فاجعه ها و ستم های امروز نه دیگر طبیعی، که انسانی است و نه کار قوای مادی و کور و حوادث ساده و شناخته جهان عناصر که کار قدرتهای فکری و بینا و توطئه های پیچیده و مجهول جامعه بشری است.

زور، قلدری، تجاوز، حق کشی، قانون شکنی، خلاف شرع، بردگی، انسان فروشی، بی سوادی، بی سواد نگهداشتن، بی سواد کردن! استضعاف، استبداد، استکبار، استعباد، استعمار، استثمار، استحمار، مردم فریبی، شخصیت پرستی، زر پرستی، زور پرستی، زن پرستی، خون پرستی، ... کم کم پیچیده تر و مرموز تر و مجهول تر می شود ... بوروکراسی، فاشیسم، ماشینیسم، کاپیتالیسم، استعمار کهنه، استعمار نو، مسخ فرهنگی، فلسفه پوچی، اگزیستانسیالیسم، ماتریالیسم، اکونومیسم، فلسفه اصالت مصرف، بندگی سیاسی و نامش سوسیالیسم، بردگی اقتصادی و نامش لیبرالیسم ...

عجبا که انسان خدای مظهر علم وجود و بینایی و پاکی و آزادی را پرستش می کرد و خود را آفریده او، جلوه و آیه و جانشین و خویشاوند او و ستایشگر صفات او و پرورنده ارزشهای او در خویش می ساخت و می کوشید تا اراده و ایده آل خویش را با او که ناموس آفرینش است هماهنگ سازد؛ حال همانند پیشتازان تمدن جدید فریاد برآورد که خدا اصالت انسان را خدشه دار می کند و طاعت و آزادی انسان را مقید می سازد و اکنون، انسانی را که از بندگی خدا رها کردند، به بندگی خدایان پنهان و آشکار بیشماری آوردند که بارها از خدایان عصر شرک و بت پرستی و اساطیر پست تر، زشت تر، ذلت آورتر و بنده سازترند.

پیدا است که طبیعت فاقد خدا یعنی فاقد شعور و احساس و اراده و آرمان، ارزش ها را نیز فاقد است و بنابراین، به گفته ایزوله (Isoulet): «اگر خدا را از زیر بنای اخلاق برداریم، فرو می ریزد، چه، چستجوی حق و عدل برای زندگی انسان، در جهانی که فاقد آن است، به مثابه برگرفتن یک جام آب شیرین خوشگوار است از یک اقیانوس پر از زهر.» و رادیکالیست ها که حتی در 1800 میلادی طی اعلامیه ای رسمی که زیر بنای تعلیم و تربیت شد اعلام کردند که پرورش نسل ما بر اساس ارزشهای اخلاقی و فضائل معنوی نیازی به خدا ندارد و از این پس، عقل را در پرورش اخلاقی باید جانشین خدا کرد. به نقل همین ژان ایزوله «این فلسفه، آسمان فرانسه را سیاه کرد و پایه همه ارزشهای انسانی را فروریخت»! عقل؟ عقل نیرویی است که بهترین شرایط و امکانات و وسایل را برای هرچه بیشتر حفظ کردن وجود و هرچه بهتر زندگی کردن فراهم می آورد، در حالی که ارزشهای اخلاقی، فضیلتهایی مقدس و متعالی است که از وجود گرانبهاتر از زندگی گرامی تر است و تکامل آن، در جهت گذشتن از وجود و ایثار کردن از زندگی یعنی فداکاری است، مرحله ای فراتر از عقل، یعنی عشق است که می تواند از خود گذشتن را به آدمی بیاموزد و بی شک کسی که از خود می گذرد، انسانی است که در برابر آنچه از بودن و از زیستن خویش ارزنده تر است، قرار گرفته است و در طبیعت بی خدا، از بودن و از زیستن ارزنده تر چیست؟

اعتقاد به بودن خدا در جهان سلسه ای از شایست و ناشایست، حساب و کتاب، خیر و شر و عقاب و ثواب را بر اعمالشان می بسته و مقید و متعهدشان می ساخته و لامذهبی در اندیشه، با اباحه در عمل مترادف بوده است و طبیعی است که نیست انگاری و نیهیلیسم، شیوه ای از فکر است که با لاابالی گری و بی تعهدی و عیاری و خوش باشی به عنوان شیوه ای از زندگی سازگار است، چه، هر ایدئولوژی و جهان بینی ای، نوع خاصی از زندگی و کار را اقتضا می کند.

ماتریالیسم در گذشته، بر خلاف امروز، قدرت علمی و هنر کلامی و منطق جدلی چندانی نداشت تا چهره خود را آبرومندانه بیاراید به همین سبب خیلی سر راست و صریح و بی سفسطه و فلسفه، اعلام می کرد که گریزگاه طبیعی و پناهگاه امن و راحت و آزاد رندان لاابالی و قدرتمندان قارونی و قداره بندان فرعونی ای است که در تجاوز و حق کشی و خون آشامی و پامال کردن همه حق ها و آلودن همه مقدسات و هتک همه حرمت ها را هیچ قید و بندی محدود نمی کند. بی خدایی برای اینان جواز عبور از هر خطی است، چه، به گفته داستایوسکی: «هرگاه خدا نباشد، هر کاری مجاز است»

در بورژواری مگر نه از مفاهیمی چون وحدت بشری، برادری نژادی، برابری طبقاتی، نفی انحصار طلبی و... استفاده شده است؛ این ها همه مگر نه مفاهیمی است که همواره در متن دعوت پیامبران تکرار می شود و مگر نه همیشه با خدا پیوند داشته است و مگر نه همیشه نیروهای اجتماعی و سیاسی و تیپهای اخلاقی ای که در برابر نیروهای اجتماعی و سیاسی و تیپهای اخلاقی ای که در برابر نهضت انبیا ایستاده اند و بر سر ابراهیم ها و موسی ها و عیسی ها و محمد ها و علی ها آتش شمشیر فرو می باریده اند همیشه بی خدایان بوده اند و دشمنان خدا همیشه همان دشمنان مردم به شمار می رفته اند و اکنون، می بینیم که این معانی را که از خدا باز گرفته و به متاتریالیسم غربی پیوند زده اند، میوه ای داده است که زشتی و تلخی و رنگ و بوی همان میوه ای را دارد که درخت تلخ سرشت بورژواری در غرب برای بشریت به بار آورده است؟ مگر نه به خاطر آن است که هر دو یک ریشه دارند و از یک سرچشمه آب خورده اند؟

و این است که می توان فهمید که چگونه جامعه ای نیت کمونیست می کند و تا خود را از جنابت سرمایه داری و اکومنومیسم پاک کند در دریای سرخ انقلاب سرخ غسل می کند و ناگهان از منجلاب بورژواری سر بر می آورد و...

مگر نمی بینیم؟

انسان با آزادی آغاز می شود و تاریخ سرگذشت رقت بار انتقال او است از این زندان به آن زندان! و هر بار که زندانش را عوض می کند فریاد شوقی بر می آورد که: آزادی!!

این ها همه تنها قسمتی از ماهیت معنویِ هویتِ متجدد ماست، هویتی که از چیستی آن بی خبریم آن را نشناخته ایم اما پذیرفته ایم! پذیرفته ایم در عین نا آگاهی، نا آگهی از سر بی مسئولیتی بی تفاوتی ، هویتی که با بی خدایی زاده، با مادیت رشد کرده، با استعمار برخاسته، با خون بالغ گشته و با لذت نفوذ کرده.

این است ارزش والای انسانی؟ این است ویژگی های خلیفه اللهی بر زمین؟ این است مسئولیت و روشنفکری؟ این است رشد و تعالی یافتن؟ این است انسانیت؟ این است هویت دست نیافتنی انسانی؟

بر گرفته از کتاب انسان آزاد- آزادی انسان شهید دکتر علی شریعتی

ف.یوسفی

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

دوستان مشعلی


خوانندگان مشعل!

به وبلاگ نشریه تخصصی فرهنگی مشعل خوش آمدید.



با سلام،

مدیریت نشریه تصمیم دارد در تابستان نیز به فعالیت های نشریه ادامه داده و ارتباط خود را با شما در تابستان نیز حفظ کند، و شماره های نشریه مشعل را در تابستان از طریق جامعه مجازی به دست شما برساند و ارتباط خود را با شما دوستان عزیز ادامه دهد تا از این طریق شعله های مشعل را تا ترم بعد که در دانشگاه در خدمت شما هستیم همچنان فروزان نگاه دارد و با ادامه ی شماره هویت و شماره های تابستانه در کنار شما و همراه شما باشد و از نقطه نظر های شما جهت ارتقاء و تعالی خود استفاده نماید.

جهت دریافت شماره های نشریه از طریق میل شخصی خودتان، آدرس خود را از راه های زیر برای نشریه مشعل ارسال نمایید.

ایمیل: www.mashal.mf@gmail.com

تلفن:0936-1220973



مشعل زندگیتان همیشه فروزان

وجودتان روشنگر!



با تشکر